مهمترین الفِ جنوبی
مروری (ریویو) بر کتاب «ایران نرسیده به امارات»
از مفاهیم امنیتی یک کشور مرزهای آن است. چه خاکی باشد و چه هوایی یا آبی؛ کمی هم پیچیده میشود اگر جزیرهای میان آبها باشد. این است که ضرورت توجه به تفاوت میان «ابوموسی» و «بوموسی» را میرساند.
جزیره بوموسی در خلیجفارس از لحاظ مسافت مقداری نزدیکتر به امارات و از لحاظ فرهنگی، تاریخی و اجتماعی نه نزدیک، که بخشی از خود هرمزگانِ ایران است.
آقای علیرضا رأفتی در اولین کتاب خودشان، جزیره را مستندنگاری میکند و سفرش را روایت. این روایت شباهتی به بقیه سفرنامهها ندارد. اینجا را کمتر کسی حتی مقصد میداند. نویسنده دوبار با دو همسفر و به دو قصد مختلف به این جزیره سفر کرده و تقریبا دو حالوهوای متفاوت نیز از آن دیده. یکبار به قصد نوشتن همین کتاب، و یکبار نیز ماه عسل!
ریتم کمی یکنواخت است که به خاطر قالب نوشتار است ولی روایت خودمانی آقای رأفتی از ابتدای کتاب خواننده را همراه میکند. در صفحات اولیه کتاب چندباری گفتوگویی میان وجدان آقای رأفتی با خود ایشان که کمی بیقانونی میکند، نمک روایت را تنظیم کرده و تشبیهات و مثالهایی که نَقل میکنند نیز جالب توجه است.
ساختار کتاب به شکلی است که بخشی مختص روایت و بخش بعدی اگر مطلب درخوری در تناظر با موضوعی که به آن پرداخته شده وجود داشته باشد، به منابع و اتفاقات تاریخی که در رابطه با آن رخ داده است پرداخته میشود.
در صفحات آخر میخوانیم: «نمیدانم استخوانی که انگلیس لای زخم این جزیره گذاشته و رفته، روزی بیرون کشیده خواهد شد یا نه. نمیدانم اصلاً روزی، خارجیها دست از سر ما و برادران غیرهمزبانمان که سالهای سال با هم همسایه بودهایم و هستیم برمیدارد یا نه. اما چیزی که میدانم این است که یک تِکه از وجودمان را وسط آبهای خلیج فارس فراموش کردهایم.»
نَقل کردن تصورات ذهنی نویسنده و آن چیزی که برای اولین بار در مواجهه با شخصی یا مکانی به ذهنشان میرسد، به تصویرسازی خواننده کمک میکند و او را برای دنبال کردن واقعیت ماجرا همراه.
با توجه به اینکه فضایی که در بوموسی جریان دارد حالتی کمتر شناخته شده دارد، انتظار میرفت نویسنده بیشتر از یک گروه صیادی و راننده تاکسی و مسئول اقامتگاه با مردم محلی گفتوگو کند که ظاهراً کمتر به این موضوع پرداخته شده.
احتمال خیلی زیاد تصوری از فضای جزیره بوموسی و به طور کلی جزایر سهگانه خلیج فارس نداریم؛ جز اینکه در اخبار هواشناسی آن را با نام «ابوموسی» شنیده باشیم. اما شاید اگر خود اخبارگو هم این کتاب را بخواند، بیتوجه به آن چیزی که روی نقشه پشت سرش نوشته، «بوموسی» را بر زبان جاری کند و در خلال گزارش به بقیه مجریان و دستاندرکاران نیز سفارش کند که آن را بخوانند. حتی ممکن است پویشی برایش راه بیفتد و سرمایهگذار جذب کند و بوموسی بشود آن چه که ظرفیتش را دارد.
از زمان قاجار تا وقتی که ثبات حاصل شود، تلاش بومیهای محلی برای اثبات ایرانی بودنشان، احتمالاً مهمترین و بزرگترین سرمایهای بوده است که حاکمیت را، قبل و به خصوص بعد از انقلاب اسلامی بر آن داشته که به عنوان بخشی از خاک سرزمین ایران از آن صیانت کند. امروز هم بوموسی و جزایر سهگانه و به فراخور آنها خلیج فارس، نماد اقتدار نیروی دریایی ارتش و سپاه است و در این بین برای گشایشهای دیگر، جزیره نیاز به یک دید وسیعتر و آیندهنگرانهتر دارد که شکوفایی این خاک سرخ جنوبی حاصل گردد.
این ۱۸۴ صفحه را از فرودگاه امام خمینی«ره» با کمی تاخیر، با مهدی قزلی و علیرضا رأفتی همراه میشویم و با سریعترین قایقهای تندروی جهان میان جزیرهها رفتوآمد میکنیم.
شما به پایان ریویو کتاب ایران نرسیده به امارات رسیدید.