پناهم باش

قمار مرگ و زندگی

 

زینب سادات جزایری:
خیلی وقت‌ها افراد فکر می‌کنند که تصمیم گرفتن در دو راهی های زندگی کار سختی است. غافل از آن‌که انتخاب انسان در دو راهی‌ها، چیزی است که عمری آن را زندگی کرده است.
ادبیات مادرانه چند سال اخیر در ایران پر رنگ‌تر شده است که نمونه‌اش «مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم» معصومه امیر زاده یا «هفته چهل و چند» فاطمه ستوده است. "پناهم باش" اما روایتی متفاوت از مواجهه با «مادری» است؛ مواجهه‌ای که شاید شبیه دیگر جنبه های مادری دل‌چسب و شیرین نباشد.
حکایت راضیه ترکان و مهناز محمدیان، در پناهم باش؛ حکایت سقط جنین عمدی است؛ حکایت کشتن فرزند کوچکی که تمام امیدش برای زندگی به مادر است.
ساختار کتاب را، روایت افراد مختلف تشکیل داده است. بخش اول افرادی هستند که با بعضی دلایل و توجیهات دستشان به خون فرزند آلوده می‌شود و بعضی تکه وجودشان را با پشت سر گذاشتن همه سختی‌ها و موانع، حیات می‌بخشند. هر چه باشد کتاب درصدد آن است که بگوید ما صاحب فرزندمان نیستیم که بتوانیم حق حیات آن‌ها را بگیریم.
۳۵۲ صفحه این کتاب از نشر معارف، روایت افراد با شرایط متفاوت را در خود جای داده است. از کسانی که فرزند داون داشته اند و دکتر تشخیص اختلال داده تا کسانی که دوران عقد را سپری می‌کرده اند و عروس و داماد داشته اند. چیزی که در کتاب می‌بینیم غلبه دلایل فرهنگی بر دلایل اقتصادی است؛ گویی حرف مردم بیشتر از شرایط اقتصادی قاتل فرزندان مملکت‌مان است.
با وجود این که راویان همه ساکن یک استان اند، تنوع راویان قابل قبول است؛ از اساتید حوزه تا زنان روستایی و اتباع در این کتاب روایت پیدا می‌کنید.
حکایت‌های کتاب، برخی قوی‌تر روایت شده‌اند و بعضی روایت ضعیف‌تری دارند. بعضی همه حس و حال مادر را کامل روایت کرده و بعضی کم‌تر ما را شریک حس مادر می‌کند. بعضی داستان را مو به مو روایت کرده‌اند و بعضی مصاحبه کننده را بی‌جواب گذاشته‌اند. اما موضوع کتاب آن‌قدر خواندنی هست که خواب را از سرتان بپراند و تا آخرین واژه دلتان را به صفحات گره بزنید.
سوژه ی قتل‌های بی‌صدا، سوژه جذاب و منحصر به فردی است و شنیدن آن از زبان مادری نقش اول این صحنه را بازی می‌کرده تجربه شایانی است؛ نویسندگان توانسته اند حالات روحی مادر را در آن دوران به خوبی به تصویر بکشند و یکی دو جا لهجه های متفاوت هم به تنوع کار کمک کرده است.
در یک کلام پناهم باش روایت انتخاب است میان جان ستانی و جان بخشی؛ در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«چرا به زندگی آینده من و پسرم با این همه جزئیات ریز و درشت پزشکی تجاوز کردید؟ چرا مهار زندگی خصوصی ما را از پیش از تولد در دست گرفتید؟ چرا پیش از آنکه ما مادر و فرزند یکدیگر را در جهان واقعی ملاقات کنیم شما متخصصان سفیدپوش شتاب زده قضاوتمان کردید و نسخه اقدام ضروری را برایمان پیچیدید؟ واقعیت آن است که پزشکی نگذاشت من از بارداری‌ام از لحظه تولد فرزندم و از دوران نوزادی‌اش لذت ببرم و همه آن ایام را با اطلاعات اضافی که آن موقع هیچ نیاز فوری به دانستنش نداشتم به کام من تلخ کرد امکان لذت بردن امکان هیجان داشتن احساس خودمختاری کردن و فکر عاملیت داشتن هم برای من ممکن می‌بود اگر پرده بی‌خبری بین من و واقعیت بر زمین نمی‌افتاد و واقعیت چهره زشت و سردش را به من نشان نمی‌داد. حالا من همه کدهای ژنتیکی فرزندم را می‌دانم و از ریز جزئیات آینده‌اش باخبرم بی‌عدالتی و تبعیضی که در این روند وجود دارد همواره صدای من را در می آورد.»
«پناهم باش» انتخاب مناسبی برای همه کسانی است که «مادری» در جهان‌شان جایگاهی دارد.

محدثه خوشی گفت:
بسیار شیوا و رسا دست مریزاد
محمد گفت:
آخ. درد ماه های قبل از تولد فرزندم یادم اومد. چقدر این ریز شدن احتمالات پزشکی روی اعصاب ما راه رفت.