تونل
ماجرای داستان، واقعی است. آلاء دختری است ساکن باریکه غزه. به شکلی کاملا تصادفی که باید آن را تقدیر دانست در اینترنت با طلبهای شیلیایی و ساکن ایران آشنا میشود و همین مقدمهای است برای اینکه آن طلبه جوان برای آلاء از زندگی و تحول خود بگوید و آلاء از غزه و خانواده خود.
گاهی فکر می کنم شاید اگر جنایات رژیم صهیونیستی نبود ما همین مقدار اطلاعاتی که الان در مورد غزه داریم را هم نداشتیم. جهل مرکب هم بد آفتی است برای روابط امت اسلام. بخصوص در زمانهای که برخی رسانهها دیوار حائل بینمان کشیدهاند و بیشترین مجوز تردد را هم به اخبار جعلی میدهند.
پس خیلی عجیب نیست که همانطوری که در داخل ایران عده ای «نه غزه، نه لبنان» سر بدهند و فکر کنند پول نفت ما دارد به فلسطین سرازیر میشود، کسانی هم در غزه پیدا شوند و اینجور فکر کنند.
از کتاب:
«با شنیدن اسم ایران میدان مینی از فکر و خیال در ذهنم درست شد. رافضیهای مرتدی که قرآنشان تحریف شده. علی رضیاللهعنه را میپرستند و به مهر سجده میکنند. از همه بدتر! موشکهایی که اسرائیل بر سر ما می ریزد همه از ایران رسیده دستش!» و این مربوط به زمان ارتباط پهلوی و موشه دایان نیست. مال همین سالهای اخیر است و کمتر از یک دهه پیش.
نثر این کتاب 150 صفحه ای بسیار کشش دارد. شروع روایت «محمدعلی جعفری» تا میانه آنقدر قوی بود که ظرفیت تبدیل به یک رمان جذاب را داشت. نمیدانم چرا به جای خاطره، دستمایه یک درام سیاسی-تاریخی نشده است؟
گرچه باید اذعان کنم ماجرای بین بانو آلاء البواب فلسطینی و خلیل ساحوری شیلییایی آنقدر باورنکردنی است که اگر به قالب روایت مستند درنیامده بود، بعید بود کسی باورش کند!
رابطهای که از یک ارتباط تصادفی فیسبوکی شروع میشود و به عشقی تراژیک میانجامد.
"تاوان عاشقی" مثل تونلی است بین آمریکای لاتین، ایران و غزه. از دستش ندهید.