کمی موجی هستم!

 

لشکر عاشورا، قهرمان خنده  ها

 

عباس داوری:

اگر ذره‌ای حب ایران در دلتان باشد، حتما نام مهدی باکری و لشکر ۳۱ عاشورا را شنیده‌اید. لشکر ۳۱ عاشورا یکی از نامدارترین یگان‌های دفاع مقدس است؛ دلاوری‌های رزمندگان ترک‌زبانش در جنگ با دشمن بعثی زبان‌زد ایرانیان وطن‌پرست است. نویسندگان و ناشران زیادی تلاش کرده‌اند تا تاریخ شفاهی مملو از دلاوری ها و شجاعت‌ها و حال و هوای معنوی این لشکر ظفرمند را روایت کنند از آن جمله می‌توان به «لشکر خوبان» و «نورالدین پسر ایران» اشاره کرد اما در این میان، کتاب «کمی موجی هستم» اثر موسی غیور، نگاهی متفاوت ارائه می‌دهد؛ مجموعه‌ای از حدود صد خاطره کوتاه طنز که یوسف صارمی آن‌ها را تجربه کرده یا شنیده و نویسنده با قلمی ساده و روان به نگارش درآورده است.

نقطه قوت کتاب در نگاه متفاوتش به جنگ است. در این کتاب خبری از حماسه‌سرایی و فضای صرفاً معنوی نیست؛ بلکه خواننده با چهره‌ای پرنشاط و طناز از رزمندگان مواجه می‌شود؛ شوخی‌ها، شیطنت‌ها و لحظه‌های خنده‌دار جبهه تنها مواجهه مخاطب با جنگ است. عکس‌ها، کاریکاتورها و پاورقی‌های توضیحی هم بر جذابیت و مستند بودن اثر افزوده‌اند و آن را به سندی فرهنگی از نشاط جبهه حق تبدیل کرده‌اند که نسل امروز می‌تواند به راحتی با آن ارتباط بگیرد.

اما کتاب خالی از ضعف نیست. پراکندگی خاطرات و کوتاهی روایت‌ها باعث می‌شود انسجام یک روایت پیوسته شکل نگیرد. همچنین تأکید صرف بر جنبه‌های طنز ممکن است نزد برخی مخاطبان، سختی‌ها و معنویت جبهه را کم‌رنگ جلوه دهد. مقایسه با آثاری چون «نورالدین پسر ایران» نشان می‌دهد که «کمی موجی هستم» بیشتر به دنبال سرگرمی و انتقال حال‌وهوای طنز منطقه‌ی جنگ است تا بازسازی عمیق تجربه‌های جنگ.

با این حال، انتشار آثاری همچون کمی موجی هستم تنها یک روایت سرگرم‌کننده از روزهای جنگ نیست؛ این آثار کارکردی اجتماعی و فرهنگی دارند. ادبیات طنز دفاع مقدس در واقع نوعی پل ارتباطی میان دو نسل است: نسلی که جنگ را با گوشت و پوست لمس کرده و نسلی که تنها از طریق کتاب و تصویر و روایت، آن را می‌شناسد.

نسل امروز، به‌ویژه جوانان، معمولاً کمتر با ادبیات صرفاً حماسی و جدی ارتباط برقرار می‌کنند. صحنه‌های ایثار و شهادت و روی مین رفتن برای آن‌ها ممکن است سنگین، تلخ باشد چون دور از تجربه زیسته‌شان است.( اضافه می‌کنم فضای دفاع مقدس ۱۲ روزه تفاوت‌های بنیادی با دفاع مقدس ۸ ساله دارد) اما وقتی همان واقعیت‌ها از زاویه‌ای طنز و صمیمی روایت می‌شوند، جنگ از حالت «دور و دست‌نیافتنی» خارج می‌شود و به تجربه‌ای ملموس تبدیل می‌گردد.

طنز در اینجا تنها برای خنداندن نیست؛ بلکه ابزاری است برای نشان دادن روحیه‌ی زنده، پرنشاط و مقاوم رزمندگان. این نگاه به جوان امروزی یادآور می‌شود که جنگ فقط میدان توپ و تانک و خمپاره نبود، بلکه عرصه‌ای برای رفاقت، شوخی، خنده و امید هم بود. این بخش از فرهنگ جبهه می‌تواند بار تربیتی و فرهنگی داشته باشد: یادگیری تاب‌آوری، همدلی، و توانایی حفظ روحیه و خندیدن حتی در سخت‌ترین شرایط.
در نتیجه، چنین آثاری نه‌تنها به ثبت تاریخ شفاهی و سرگرمی برای خواننده کمک می‌کنند، بلکه نوعی انتقال غیرمستقیم ارزش‌ها به زبان قابل‌فهم برای نسل امروز هستند. این همان چیزی است که باعث می‌شود ادبیات طنز دفاع مقدس جایگاهی منحصربه‌فرد در حافظه جمعی و تاریخ فرهنگی ایران پیدا کند.
 کتاب «کمی موجی هستم» برای مخاطب خاصی نیست و همه - بجز احتمالا کودکان زیر ۱۲ سال - می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند و از خواندن آن لذت ببرند. شاید وقت آن است نویسندگان و ناشران به این بخش از دفاع مقدس نگاه ویژه‌ای داشته باشند. 

رضا گفت:
من خودم این کتاب رو بعضی خاطراتش خیلی بامزه است، آخرش کاریکاتور هم داره