از بازار تا دربار در پی تعبیر یک رویا
گاهی دوست داشتنِ زمینی یا آسمانی، انسانی یا الهی، مسیرها باز میکند. اتصال قلبی و باطنی را به شکل وصال ظاهری در میآورد و محبوب در بدن طبیب بالای سر بیمار خود میرسد.
گوشه و کنار روایتهای مذهبی و تاریخی از مکانها، شخصیتها و اتفاقات، داستانهایی جریان دارند که نویسندههای مختلفی به آنها پرداخته و ایده مرکزی داستان را گسترش دادهاند. از جمله این کتابها میشود به «عشق در برابر عشق» از امید کورهچی، «نشان حُسن» از لیلا مهدوی و «دعبل و زلفا» از همین نویسنده اشاره کرد.
«رویای نیمهشب» اولین کتاب مظفر سالاری است که در سال 1382 و با نام نیمهشبی در حله به چاپ رسید و بعدها در سال 1395 بازنویسی شده و توسط انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسید. داستان در شهر حله عراق و در دهه هشتم هجری میگذرد، جایی که مهر ریحانه، دختری شیعه، به دل هاشم که اهل سنت است و فرزند یک جواهرفروش میافتد و هر دو به طور جداگانه در پی تعبیر خوابیاند که ریحانه دیده است. یکی در انتظار میسوزد و دیگری به جستوجو، زخم از پی زخم برمیدارد...
پیوند میان بازارهای یک شهر قدیمی با فرهنگ آن خیلی وقتها نه تنها سازگاری دارند، بلکه بازار و فعالیتهای آن نماد و محل بروز شرایط حاکم بر آن هستند.
این داستان از آنجا که از بازار شهر حله آغاز میشود، ظرفیتهای خوبی را برای فضاسازی دارد و نویسنده هم با استفاده از یک حمام عمومی، جواهراتفروشی و دارالحکومه شهر و یکی دو پرده در منزل شخصی افراد، نیاز مکانی خود را برای روایت داستان برطرف میکند و به خوبی هم از پس این کار برمیآید. بازار به عنوان فضای محوری داستان، غالب ارجاعات را به خود دارد و نویسنده با این کار به نوعی به آن اصالت میبخشد و خاستگاه اصلی اتفاقاتش معرفی میکند.
تشخیص رفتار شخصیتها سخت است و بعضاً تا نزدیک نقطه اوج، برملا نمیشود. اما در عین حال از قاعده خارج نیست و باورپذیر است. ضمن اینکه شخصیتها نقش موضعی ندارند و بعد از گفتن چند دیالوگ رها نمیشوند و همه در داستان تاثیرگذار هستند. نثر آقای سالاری نقطه قوت دیگر رویای نیمه شب است. ماجرا روان بیان می¬شود؛ استفاده از کلمات مناسب و اتصال خوب اتفاقات به هم، کشش بالایی را برای داستان ایجاد کرده است.
در جایی از کتاب میخوانیم:
« انگار از حرف من خندهاش گرفته باشد، لبخند زد و حتی اندکی خندید و اشکهایش را پاک کرد. چند قدم عقب عقب رفتم. توی کوچه کسی نبود.با گامهایی تند و استوار از خانه صفوان و از ریحانه فاصله گرفتم. سر کوچه، لحظهای به عقب نگاه کردم. ریحانه هنوز در آستانه در ایستاده بود. آهی کشیدم و وارد کوچه بعدی شدم. شاید به سوی مرگ میرفتم، اما شاد و سبکبال بودم...»
داستان مصداقی از واقعیت امروز برخی جریانات جامعه ما مسلمانان است. رویای نیمهشب در پس ماجرای خود به ما میگوید که برای اهداف بلندتر و از روش درست اگر به دنبال ایجاد وحدت و اصلاح اختلافات باشیم به نتیجه خواهیم رسید. خیلی وقتها اختلافات ایجاد شده، در واقع اهرم فشاری هستند که قدرت را میان جمعی متمرکز کرده و دیگری را از آن محروم کنند. که این نامتعادل بودن قدرت، خود باعث تنش مضاعف خواهد شد. اختلاف عملی میان شیعه و اهل سنت در پس پرده به نفع جریانی غیر از این دو است. ذهن خواننده رویای نیمهشب ناخودآگاه مقایسه میکند و این اختلاف و پیامدهای آن را با شرایط جهان امروز تطبیق میدهد.
نویسنده در این اثر 280 صفحهای ضمن روایت داستان و در مکالمات بین افراد به برخی سوالها به درستی پاسخ میدهد و گرههای ذهنی که در شخصیت اهل سنت داستان ایجاد میکند و با جوابهایی که از شخص مقابل میگیرد به برخی شبهات ریشهای در حالی که احترام عقاید را حفظ میکند پاسخ میدهد و نتیجه را نیز در شخصیتهای داستان مشخص میکند. مظفر سالاری در رمان پرکشش خود، در دل داستان یک دلدادگی، به مفاهیم اجتماعی مسلمانان نیز میپردازد و خواندنش مخاطب را به درکی بهتر از مسائل جهان اسلام میرساند.