مروری بر کتاب ستارهها چیدنی نیستند نوشته محمدعلی حبیباللهیان
در جریان حقیقت
مهدی مرشدی:
شناسنامه ما، چارچوب و عقیدهای است که به آن باور داریم؛ دینمان. گاهی برای داشتن و حفظ آن هزینه دادهایم و مبانی خود را، آجر به آجر، در حضور طوفانها روی هم چیدهایم.
کتاب ستارهها چیدنی نیستند نوشته «محمدعلی حبیباللهیان» از آنجایی شناخته شد که در جریان بازدید مقام معظم رهبری از غرفه نشر معارف در نمایشگاه کتاب تهران سال ۱۴۰۲ توسط ایشان خریداری شد. ایده مرکزی کتاب بر اساس خاطرهای از حجتالاسلام مرتضی آقاتهرانی از زمان امامت جمعه نیویورک ایشان است که توسط نویسنده پرداخته میشود.
کتاب درباره دختری آمریکایی است که علاقهمند به مطالعه درباره حقوق زنان است و در این باره فعالیتهایی نیز دارد. در این میان با افسانه، دختر ایرانی که در پی دریافت اقامت آمریکا است روبهرو میشود. سارا اتفاقی با جلسات یکشنبههای مرکز اسلامی نیویورک آشنا میشود و این اتفاق نقطه عطفی در زندگی او ایجاد میکند.
این کتاب توسط نشر معارف، رمان معرفی شده، اما با یک داستان و رمان قوی روبهرو نیستیم. با داستانی در حاشیه قرارگرفته روبهرو هستیم که در پی انتقال مطالب پژوهشی مفید است. شاید ۹۰ درصد نوشتهها را بتوان تحقیقی و پژوهشی خواند که این ویژگی، خوانش را برای کسی که به دنبال رمان است، کُند میکند.
این مطالب تحقیقی در ده فصل، در قالب سخنرانیهای شخصی به نام خانم دکتر مجیدی در مرکز اسلامی نیویورک ایراد میشود. خانم مجیدی که ویژگیهای اخلاقی از جمله منطقی، دلسوز و مهرورز بودن او شخصیت قابل اعتمادی از او ساخته است و محل مراجعه انسانهای سردرگمی است که به دنبال حقیقتاند.
شاید سخنرانیهای طولانی را توجیهی برای روند تغییر عقیده سارا تعبیر کنیم، ولی غلبه این فضای سخنرانی و محتوای پژوهشی عملاً خارج از قالب رمان حرکت میکند و فضای روایت نیز تقریبا به همین مرکز اسلامی خلاصه شده. شخصیت ماشا به عنوان دوست صمیمی سارا به خوبی تا انتهای داستان نقش دارد و با او همراهی میکند، اما بعضی از شخصیتها خیلی پرداخته نشدهاند و صرفا حضوری مقطعی برای انتقال مفهوم را دارند.
درباره محتوا اما نیاز به همچنین کتابی در بین نوجوانان مخصوصا دختر حدوداً ۱۲ تا ۱۸ ساله حس میشود و نیاز امروز این جامعه است. ادبیات نوشتار متناسبسازی شده با قشر نوجوان است و به دور از ادبیات علمی و سخت که این ویژگی به انتقال مطالب کمک میکند.
در جایی از کتاب میخوانیم:«اونها میخوان فکر ما متوجه تن باشه و ما سعی میکنیم غیر از توجه طبیعی و معمولی به تن، به سایر ضرورتهای زندگی انسانی هم توجه کنیم. فراموش نکنین ویژگی جنگ نرم اینه که هیچ دشمنی رو در اون پیدا نمیکنین که بگه من دشمنم! اگر دشمنی بخواد موذیانه به شما آسیب برسونه، یقیناً با لباس دوست به شما نزدیک میشه تا زهر خودش رو در بزنگاه بپاشه؛ این خصوصیت جنگ نرمه!»
گر چه این کتاب ۳۷۶ صفحهای به لحاظ محتوا برای همه اقشار حرف دارد، اما بیشتر مناسب نوجوانانیست که در پی دلایل و مطالب تحقیقی، عقلانی و درست برای دفاع از حجاب هستند و یا به حجاب معتقد هستند و به دنبال متقاعد کردن دیگران در مباحثهها هستند و در نهایت، کتاب، به دنبال نوشتن یک رمان نیست و از این جهت که در پی تحول منطقی و عقلانی در خواننده است، قابل تحسین است.
پوشش در طول تاریخ همیشه مسئله مهمی بوده. ما ایرانیها از دیرباز، حتی قبل از اینکه مسلمان شویم هم ید طولایی در حفظ پوشش و کرامت داشتیم. مخصوصاً پوششی که متوجه بانوان این سرزمین بوده. حالا اما برخی جریانها، سعی در تخریب این تمایل برآمده از فطرت داشته و آن را با بهانههایی نظیر مانع پیشرفت بودن یا نماد عقبماندگی تلقی شدن مورد هجمه قرار میدهند. تا جایی که در کشور ما که هم به لحاظ دینی و هم تاریخی مواجهه مقبول و قابل ملاحظهای با حجاب داشته هم بعضی افراد تحت تاثیر این تبلیغات منفی قرار گرفتهاند. اگر تنها به یکی از این بهانههایی که سود اقتصادی آن متوجه سرمایهداران بینالمللی هست بخواهیم اشاره کنیم، سادهترین آنها همراه کردن بخشی از مردم با مُد و مدگرایی است که قابلیت این را دارد که ذهن و جسم و روح مردم را درگیر خود کرده و آرامش را از آنها سلب کند.
در این میان اما موج افزایشی در گرویدن افراد در غرب به اسلام ایجاد شده است که از دلایل آن میتوان به فعالیتهای مراکز اسلامی مختلف و رنگ باختن ایرانهراسیها و اسلامهراسیها در فضای رسانهای بینالمللی اشاره کرد. ستارهها چیدنی نیستند هم روایت یکی از این افراد است که با حقیقت اسلام مواجه شده و به دور از فضاسازیهای منفی رسانهای سرمایهداران، آن را نزدیکترین به درستی و حقانیت مییابد.
همراه شدن با این کتاب ما را با دلایل عقلانی و دستهبندیشده حجاب در قالب داستانی حاشیهای همراه میکند.


