مروری بر کتاب «پریدخت» نوشته حامد عسکری
عشق علیه السلام
محمد کورهپز:
عشق و عاشقی شاید در نگاه اول سوژهای تکراری به نظر برسد اما همین موضوع تکراری، هر بار که به قلم توانای نویسندهای برخورد کرده میبینیم که انگار که نه؛ «از هر زبان که میشنوم نامکرر است».
این بار داستان پریدخت است و سیدمحمود و در حوالی سالهای قیام مشروطه. سیدمحمود برای دوره طبابت به پاریس میرود و پریدخت که عقد کرده او است به انتظار اتمام درس و مراجعت سید به وطن و ازدواج، در تهران میماند؛ و شرح این هجران در نامههایی پر سوز و گداز و البته با گریزهایی به وقایع قیام مشروطه، بین این دو روایت میشود.
ماجرا آن طور که خود حامد عسکری گفته کاملا زاییده تخیل نویسنده است. ولی راز و نیاز این دو دلداده به قدری جاندار و پرحرارت نگارش شده که خواننده را بالکل از تصور خیالی بودن داستان بیرون میبرد. شاهدش هم اینکه بخشهایی از کتاب (در واقع یکی از نامههای پریدخت به سیدمحمود) با شایعهای تحت عنوان «نامهای که 115 سال پیش نوشته شده و در کتابخانه وزیری یزد نگهداری میشود» در فضای مجازی دست به دست شده و هنوز هم میشود!
متن با ادبیات دوره قاجار نوشته شده که به طور معمول نثری ثقیل است و برای همه قابل فهم نیست. ولی تسلط نویسنده باعث شده الفاظ و لغات به کار رفته تا حد امکان به فارسی امروزی نزدیک باشند و خوانش متن راحت باشد.
از کتاب:
«تصدقت گردم، چند شب پیش، خرج امام داشتیم. نشستم به پیاز خرد کردن. اشک پیاز و فراق جنابتان و تنهایی عقیله بنی هاشم علیها السلام، ممزوج شده بود و بیگم باجی سر رسید و نهیبم داد که بس کن دختر! گوسفندها را قیمه کردند و منتظرند که پیازداغ کنند. زردچوبه هم زدهاند، معطل توأند، نشستی به آبغوره گرفتن؟ بینی بالا کشیدم به دروغ که اشک حسین است. لب ورچید که خدا کند! گیس بریده، عین جغد حواسش به ما هست، نمیگذارد یک دل سیر اشک بریزیم. آقا سیدم! من این دهه ماندم، چه رنجی میکشد فطرس حسین علیه السلام که اشک از اشک سوا کند.
فی النهایه، عارضم که اوضاع وطن هم لطفی ندارد. دوسیه مشروطه انگار سر اتمام ندارد. شاه از خر شیطان پیاده نمیشود و مشروطهچیها هم قسم حضرت عباس خوردهاند تا برقراری عدلیه تفنگ بر زمین نگذارند.»
یکی از امتیازات این کتاب که انتشارات قبسات ان را منتشر کرده، این است به شرح عشق زمینی و دلدادگی عادی منحصر نشده، بلکه شخصیت های داستان نیز صیرورت و «شدن»ی دارند که در کنار بازگویی بخشی از تاریخ مشروطه، آنها را به سمت پایانی تراژیک میبرد.
شاید برای برخی از ما که دور و اطرافمان را عشقهای آبکی و دلبستگیهای سطحی اینترنتی گرفتهاند، ارتباط با این سوز و گداز دشوار باشد. یعنی به نظرمان برسد که اینطور عشق ورزیدن و در آتش هجران سوختن مال زمان کهن و از واقعیت به دور است! بلی این هم محتمل است. اما حتی با این تصور هم از خوانش این کتاب لذت خواهید برد.
راستی چقدر دلنشین است وقتی که قلم حامد عسگری -که قبل از این کتاب به شعر مشغول بوده- در 144 صفحه میکوشد تا با شرم و آزرم و آن الفاظ محجوب و ماخوذ به حیا به رابطه عاطفی بین دو شخصیت ورود کند تا بفهمیم که عشق امروز چقدر مهجور است! و سطح عاشقی در بخشی از نسل کنونی تا کجا تنزل کرده که بعضیها به جای فدا کردن علایق برای «او»، چقدر در بند «خود» ماندهاند که به «تو مرا درک نمیکنی» و «فقط به فکر خودت هستی» رسیدهاند!
میخواستم بگویم این کتاب را بیش از همه به همسران جوان توصیه میکنم، اما دل نگرانی از این است که اینگونه روابط عاشقانه به عنوان نُرم و معیار روابط عاشقانه زوجین شناخته شوند و توقع افراد را از هم بالا ببرند. با همه آنچه گفته شد خواننده باید به این نکته توجه کند که رابطه عاطفی بین دو نفر در حالت معمول مانند ساختمانی است که آرام آرام بنا میشود و همه نباید توقع «پریدخت» بودن و «سیدمحمود» بودن را از هم داشته باشند. اما اگر بخواهید برای پریدخت بودن وسیدمحمود بودن تلاش کنید این کتاب حتما برایتان مفید خواهد بود.


