مصاف

 

یارانی که یار نبودند و آن که نیمه‌راه شد

 

مهدی مرشدی:

دعای عاقبت‌به‌خیری نُقل دهان مادرها و مادربزرگ‌های ماست. چه بسا اگر در هر کنش و واکنشی محقق نشود، دیگر ابتلائات و عواقبش با لباس و جایگاه کاری ندارد و به تناسب گرفتار می‌کند.
محمدمهدی دزفولی که در کتاب های دیگر خود نظیر «جنگ و صلح»، «قمار» و «طلوع و غروب یک حزب» نیز به تحلیل حوادث دهه شصت می‌پردازد، در «مصاف» ۳۱۸ صفحه‌ای که توسط نشر معارف به چاپ رسیده به فعالیت‌ها و سرنوشت سه تن از بزرگان می‌پردازد که موَّلِد یا کمک‌کننده به جریانات انحرافی قبل و بعد از انقلاب بودند.
یکی از ابتدا همراه انقلاب بوده، سختی کشیده، موثر بوده و به مرور دسته خویش را بریده. یکی نه‌تنها همراه نبوده که عامل مانع‌تراشی‌ها نیز شده و از ریشه حرکت را اشتباه دانسته و دیگری که اساساً دین را جدا می‌داند از سیاست در حالی که خود، آن را نقض می‌کند.
بیان ساده آقای دزفولی درک مطلب را برای مخاطب، حتی کسی که صرفاً علاقه‌مند است و ورود تخصصی ندارد هم میسر می‌کند.
بخش‌بندی کتاب برای بررسی جریان هر یک از اشخاص به‌طور جداگانه و حفظ توالی زمانی نامه‌ها و توضیحات، قضاوت را برای خواننده راحت می‌کند.
کتاب دارای نقل‌قول‌ها و نقل خاطره‌ها و بیان مستندات و نامه‌هایی است که از آن‌ها برای تایید پشت پرده اتفاقات استفاده می‌شود.
نویسنده قضاوت شخصی نمی‌کند و صرفاً به بیان واضحاتی که از کنار هم گذاشتن مستندات مشخص است می‌پردازد و از طرفی به بهانه قضاوت نکردن، مخاطب را میان مستندات و نامه‌ها رها نمی‌کند.
برای افراد معمولی و انسان‌های نکته‌سنج که ظاهراً مسئولیتی ندارند هم، این کتاب حرف‌های گفتنی دارد.
نظیر آن‌که آقای منتظری بالا می‌رود و می‌شود میوۀ دل امام‌امت و ظاهراً مصون از خطاست؛ ولی اعتماد نابه‌جا، ساده‌لوحی، بی‌توجهی به تذکرات یا هر خصوصیت دیگر، عاملی می‌شود که فعالیت‌های قبلی را مستقیم و غیرمستقیم زیر سوال ببرد و بشود منتقد سفت و سخت آنچه قبلاً بوده؛ در حالی که تحت تاثیر پیرامون است و حاضر نیست در اطرافیان خود بازنگری کند.
در فصل دیگر از زبان آیت‌الله شریعتمداری می‌خوانیم: «اعلی‌حضرتا! طلاب علوم دینی فقط انتظار و تقاضا دارند که به تناسب مقام خدمتشان، مورد توجه ملوکانه واقع شوند و حقیقتاً تشریف‌فرمایی اعلی‌حضرت همایونی به مدرسۀ طالبیۀ تبریز موجب بسی امتنان و تشکر است و...». شاید باورش سخت باشد که این تملق‌ها از سمت یک سید مرجع دینی که از قضا پرطرفدار نیز هست باشد.
در دوره‌های قبل و بعد از انقلاب اسلامی این‌چنین اشخاصی بودند که به ابزار قدرت، محبوبیت و مرجعیت مجهز بوده و بسته به موقعیتشان انتظار می‌رفت اگر همراه نیستند، مانع نیز نباشند و یا اگر اعلام همراهی می‌کنند، همواره بر عدالت و نیت خالص مبادرت ورزند و طناب پوسیده انحراف را نه خود بگیرند و نه به دست دیگران بدهند. ولی بعضاً به جای همراهی، به بیراهه‌هایی رفتند که هرگز میان‌بُر نبودند.
این در حالی است که امام خمینی «ره» با نظرات حکیمانه خویش و بیان آنچه در خشت خام می‌دیدند، مقتدرانه، هم به لحاظ نظری و هم عملی، با حفظ کرامت و احترام اشخاص و با توجه به مرجعیت دینی صاحبان اندیشه‌های مخدوش‌شده، به مقابله با آن‌ها می‌پرداختند و مصلحت مردم را به عافیت‌طلبی‌ها و مسامحه‌گری‌های بی‌اساس نمی‌فروختند.
معیار نگرفتنِ انسان‌ها به واسطه لباسشان و آنچه قبلاً انجام داده‌اند، لازمه حفظ ارزش‌ها و آرمان‌هاست. آقای دزفولی در این کتاب ما را با علل، ابزار و پیامدهای عدول بزرگان از مسیر این آرمان‌ها و ایجاد انحرافات و اهمیت آن‌ها در مسیر انقلاب اسلامی و بعد از آن آشنا می‌کند.