مروری بر کتاب «داستانهای رو به رو» نوشته مظفر سالاری
دورِ نزدیک
زینب سادات جزایری:
فرض کنید فیلم کامل هفته گذشتهتان در فضای مجازی منتشر شده باشد، چه عکسالعملی خواهید داشت؟ حالا اگر بدانید فیلم هفته آیندهتان منتشر میشود چه تغییری در رفتارتان خواهید داد؟
گاهی اوقات اشتباهات ما نه از روی ندانستن که از بیتوجهی به دانستههاست؛ گاهی واقعیت، فاصله خودِ آرمانی و خودِ حقیقیمان را تلخ و گزنده به ما یادآور میشود. گاهی ما از دین تنها به مناسک اکتفا میکنیم و از دیگر اصول دین غافل میشویم در حالی که اهل بیت مصداق تمام عیار توازن در تمام ابعادند.
مظفر سالاری را غالبا با کتاب «رویای نیمه شب» و «دعبل و زلفا» میشناسند اما کمتر کسی کتاب «داستانهای رو به رو» را از این نویسنده میشناسد. او این اثر را به صورت روایتهای کوتاه مقایسهای نوشته است. روایت هایی که در عین کوتاهی انسان را به فکر فرو میبرند. در هر روایت ابتدا داستانی گاه نمادین و گاه واقعی از زندگی امروز ما بیان میشود و در ادامه آن روایتی با همان سیاق از زندگی اهل بیت بیان میشود؛ گاه زندگی ما شباهتهایی به اهل بیت دارد و گاه فاصله ما و آنها در زندگی درد آور است.
کتاب پنج فصل و ۲۶۸ صفحه دارد که در فصل اول زندگی پیامبر روایت شده و در دومین فصل زندگی امام علی (ع) و تا فصل پنجم از زندگی پنج تن آل عبا روایات مستندی بیان می شود. قوت قلم نویسنده در دیگر آثارش بیش تر از این اثر است و گاه داستانها پرداخت و سیر مناسب ندارند اما در کل خواندن روایتهای کوتاه کتاب با توجه به محتوای مناسبش خالی از لطف نیست.
داستانهای رو به رو شبیه آینهای است بازتاب اعمالمان را به ما نشان میدهد؛ همان اعمالی که گاه عامدانه چشم بر خطا بودنشان میبندیم تا از پذیرش بازتاب اعمالمان رها شویم. این کتاب را که بخوانیم میبینیم که آنقدر هم که فکر میکنیم دین بر زندگیمان حاکم نیست، بلکه دین را هم در کنار باقی دلخواه هایمان به دلخواه گزینش کردهایم.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«امام فرمود: راست میگویی مردم بردگان ثروت اند و دین بازیچه زبانشان است تا جایی که زندگیشان با دین بچرخد بر گرد آن میچرخند و چون با سختی ها آزموده شوند دینداران راستین اندک خواهند بود.»
اگر میخواهید کتاب روانی که مثل آینه عیبهاتان را به رختان بکشد بخوانید داستان های رو به رو کتاب مناسبی است.


